حرف های دلم با دختر کوچولوی یک ساله خودم
سلام عروسک قشنگم واییییییییییییی باورم نمیشه که یک ساله شدیباورش سخته که من مادر یه دختر یک ساله باشمچقدر زود گذشت .یادمه وقتی روز اول و برای بار اول بغلت کردم باورم نمیشد که تو از وجود من باشی مال من باشیهاج واج نگات میکردم.یادمه جقدر اشک ریختم تا سینه گرفتی دو هفته تمام داغون بودم.چقدر ریز بودی میترسیدم بغلت کنم ولی حالا بزرگ شدی خودت میپری تو بغلم.اون وقتها فقط شیر میخوردی و میخوابیدی و هیچ توانی نداشتی ولی حالا اونقدر بزگ شدی که معنی تمام حرفهای ما را میفهمی با لیوان اب میخوری بای بای میکنی من و بابا را مشناسی و خیلی تواناییهای دگیه داری زیادبزرگ شدی مامان خیلی بزرگ قربون خلقت خدا برم.یادمه وقتی میخوابیدی ساعتها نگات میکردم که مثل فرشته ها خواب بودی.وقتی دل کوچولوت درد میکرد و کاری از من ساخته نبود پا به پات گریه میکردم وقتی خوابت میومد و گریه میکردی من نمیفهمیدم و میذاشتم به پای دل دردت چقدر بی تجربه بودم منو ببخش مامانی.وقتهایی که تب میکردی از واکسن یا سرما خورده بودی تا صبح بالای سرت بیدار بودم با وجود خستگی تا اذان صبح.وفتهایی که غذا نمیخوردی و در میموندم و مثل بچه ها گریه میکردماره مامان اون روزها با تموم سختی و خوشیهاش تموم شد یک سال گذشتیاد اولین شیر خوردنت اولین خندیدنت اولین غذا خوردنت اولین نشستنت اولین قل خوردنت یاد اولین اب خوردنت و یاد اولین ایستادنت و یاد همه اولینهات به خیردختر قشنکم بودن تو توی زندگی من و بابا ارش یه نعمته بزرگه امیدوارم که بتونیم از پس تربیتت و بزرگ کردنت به خوبی بر بیاییم و واسه خوشبختی تو هر کاری که از دستمون بر میاد انجام بدیم تا توی زندگی راحت و خوشبخت باشی و باعث افتخار من و پدرت باشی امید به خدایی که تو را به ما هدیه دادخدایا شکرت به خاط وجود دخترم در ضمن جشن تولدت هم روز شنبه 27 اردیبهشت از ساعت5 بعداز ظهر تا9 شب با شرکت مامان ها و نی نی ها برگزار میشه با دو روز تاخیربا عکسهای تولد بر میگردم باییییییییییییی