شبهای قدر و تعطیلی
سلام گلی گلی من دو روز به مناسب شب قدر تعطیل بود ولی من نتونستم با وجود تو برم احیا مثل پارسال .حذاقل پارسال تو خوابیدی من یکم دعا خوندم و نماز امسال چون تو سالن میخوابیم از گرما نمیشد تی وی روشن کنیم از تی وی دعا را همراهی کردیم .بعد خوابیدیمپنجشنبه ش مثل همیشه با بابا رفتیم بیرون و زیر چرخ ماشینمون 2 تا تخم مرغ گذاشتیم واسه دوری از چشم بدرفتیم بیرون اب انار خوردیم که خیلی مزه داد و تو هم همه جا میخواستی بری بغل بابا حتی تو پمب بنزین خیلی بلا شدی دیگه تو ماشین اروم و قرار ندارروز جمعه هم که بابا از صبح نرفت سر کار و موند خونه و کلی باهات بازی کردو دم عصر بردمت حمام و می می دادم که خوابت میومد و تا رفتیم داخل ماشین خوابت برد تا رسیدیم دم خونه عمو صدای سونیا را شنیدی بیدار شدی شب با عم اینا رفتیم بیرون و شام مهمون عمو بودیم مرغ سوخاری شکم پر خریدن رفتیم پارک پل خواجو خوردیم و به تو هم دادم سیب ز مینی هم خوردی یکم و مثل همیشه خانوم واروم بودی و من و بابا به داشتن همچین دختر خوبی افتخار میکنیم جلوی همه افرین به تو مامانی و خدا راشکر که تو دختر ماییشنبه هم از صبح بابا خونه بود که باز صبحانه وناهار و بازی وبعد هم لالاو بعد هم طبق قرار قبلی با خونواده عمو برای پیک نیک من شام پختم و زن عمو بساط چایی و میوه را اماده کرده بود و رفتیم نازوان شام خوردیم وعموو زن عمو خیلی با حوصله و باجون و دل باهات تاتی کردن و بردنت پیش بچه هایی که در جال بازی بودن بس که نی نی دوست داری کلی ذوق کرده بودی الهی دورت بگردم من و باهاشون حرف میزدی به زبون خودت مامانی زودتر راه بیوفت تا بتونی خودت بری پیش ن نی هاااااااابعد هم وسایل را جمع کردیم و خواستسم بریم رفتیم داخل ماشین و تو همچنان وروجک بودی و شیطونی میکردی و اووووووووووو میکشیدی و ما را میخندوندی و ما هم باهات همراهی میکردیم واووووووووووو میکشیدیم سونیا مثل همیشه زود خوابش برد تا در خونشون وتو هم بعد از رفتن اونا زدی زیر گریه میخواستی بری پیششون ولی تا بهت می می دادم خوابت برد و تا گذاشتیمت تو رختخواب هم بیدار نشدی خدا را شکر و فقط اروم گل سر و شلوارت را در اوردم و باز هم خواب بودی عشقمخوب و اما عکسهای این چند روزاینا عکسهای روز پجشنبه هست که منتظر بابایی بودیم پدر منو در اوردی برای یه عکس انداختن این ها هم عکسهای روز شنبه هست که با عمو اینا بیرون بودیم به گل سر بد جور الرژی داری واااااااااای اگه بفهمی چیزی به سرت زدم هر جوری شده انقدر موهات را میکشی تا درش بیاری بعد خودت میخوای بزنی به موهات مگه من بد میزنم مامان جون با یه مکافاتی باید سرت را گرم کنم و مو بندم که نگوووووووووواین هم عکس سونیا بی هوش شده از خواب بس که شیطونی کرده خسته شده البته هر موقع میریم بیرون همینه اخر شب تو ماشین خوابش میبره لپاتو نگاه با این که شام خورده بودی ولی من بیسکوعیت ترد دادم دست سونیا تو هم میخواستی و دو تا خوردی خیلی دوست داری این جا هم یه تکه بزرگ گذاشتی تو دهنت و خوردیش زن عمو مرده بود از خنده از دستت اخر شب تو ماشین تازه سر حال بودی و شیطونی میکردی و هی به سونیای بیچاره تو خواب بیسکوییت میدادی و میخواستی بزاری دهنش