اوای عزیزماوای عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 4 روز سن داره

اوای خوش زندگی ما

باز هم هدیه و سوپرایز

1393/6/5 16:40
نویسنده : مامان فریده
227 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم این روزها داره حسابی سوپرایز میشه و البته هدیه بارون.خندونکدیروز ظهر خواب بودی از ساعت 12 تا 2.5 که دیدم زن عمو داره زنگ میزنه به موبایلم چون خواب بودی اروم حرف میزدم زنعمو هم اورم گفت یه ربع دیگه میایم در خونتون خونه ای یا نه گفتم اره و قطع کردخندهیه ربع بعد رسدن واسشون شربت بردم بیچاره با عمو هلاک بودن از گرما یه دفعه دیدم عمو با یه جعبه بزرگ اومد جلوی در و گفت این را واسه اوا خریدیم منو میگیتعجبکلی سوپرایز شدم و حسابی تشکر کردم هر چی اصرار کرذم نیومدن و زود رفتن عمو هدیه را اورد تا دم در و رفت پایین. غمگینتا اونا رفتن تو هم بیدار شدی بغلت کردم اومدیم توی سالن و سریع نگاه کردی به جعبه بعد اب خوردی اومدی نشستی تا درشو باز کردم و هدیه را اوردم بیرون کلی ذوق کردی و خوشحال شدی و رفتی سراغش با این که هنوز خواب الو بودی و پریشون ولی معلوم بود حسابی از دیدنش خوشحال شدی مبارکککککککک باشه مامانی بوسدست عمو جون و زن عمو هم درد نکنه واقعا زحمت کشیدن ممنونیم ازشون.محبتایشالا جبران کنیم .عمو گفت دیدم اون شب اوا خونه ما از ماشین سونیا خوشش اومده بود اینو واسش خریدیم گفت فابل اوا را نداره و منو شرمنده کردخجالتاین هم از عکسهات که تازه از خواب بیدار شدی رفتی سراغ هدیه با موی پریشون و خواب الوقه قهه

پسندها (2)

نظرات (2)

مامان پرنیا
7 شهریور 93 13:12
مبارکت باشه عزیز خاله
غزل , باباییش
12 شهریور 93 9:44
کامیون سواریه .... کاااااااامیون .... بدو بدو جا نمونی .... با یه راننده خوابالو ........ تپلو ......