باز هم هدیه و سوپرایز
دخترم این روزها داره حسابی سوپرایز میشه و البته هدیه بارون.دیروز ظهر خواب بودی از ساعت 12 تا 2.5 که دیدم زن عمو داره زنگ میزنه به موبایلم چون خواب بودی اروم حرف میزدم زنعمو هم اورم گفت یه ربع دیگه میایم در خونتون خونه ای یا نه گفتم اره و قطع کردیه ربع بعد رسدن واسشون شربت بردم بیچاره با عمو هلاک بودن از گرما یه دفعه دیدم عمو با یه جعبه بزرگ اومد جلوی در و گفت این را واسه اوا خریدیم منو میگیکلی سوپرایز شدم و حسابی تشکر کردم هر چی اصرار کرذم نیومدن و زود رفتن عمو هدیه را اورد تا دم در و رفت پایین. تا اونا رفتن تو هم بیدار شدی بغلت کردم اومدیم توی سالن و سریع نگاه کردی به جعبه بعد اب خوردی اومدی نشستی تا درشو باز کردم و هدیه را اوردم بیرون کلی ذوق کردی و خوشحال شدی و رفتی سراغش با این که هنوز خواب الو بودی و پریشون ولی معلوم بود حسابی از دیدنش خوشحال شدی مبارکککککککک باشه مامانی دست عمو جون و زن عمو هم درد نکنه واقعا زحمت کشیدن ممنونیم ازشون.ایشالا جبران کنیم .عمو گفت دیدم اون شب اوا خونه ما از ماشین سونیا خوشش اومده بود اینو واسش خریدیم گفت فابل اوا را نداره و منو شرمنده کرداین هم از عکسهات که تازه از خواب بیدار شدی رفتی سراغ هدیه با موی پریشون و خواب الو