اوای عزیزماوای عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

اوای خوش زندگی ما

چه خبراا

1393/7/17 12:59
نویسنده : مامان فریده
370 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل گلی مامان.بوساز تولد مهرسا جون که برگشتیم شبش تب کردی دیدم داغی و کلافه ای نمیتونی بخوابی بهت اب دادم اونقدر تشنه بودی خوردی و بعد هم می می و لا لا ولی من تا صبح درست نخوابیدم تبت را چک میکردم که بالا نره .خطاصبح باز تب داشتی و عطسه میکردی و به بار هم شکمت  شل کار کرد.سبزبهت صبحانه دادم خوردی وبعد شربت سیتریزن دادم که دیگه عطسه نکردی و یکم بازی کردی و خوابت گرفت بهت می می دادم و از ساعت 1 تا 4 خوابیدی بعد که بیدار شدی خنک بودی بهت سوپ جو دادم خوردی و یکم اب شلغم وبعد هم شربت سرماخوردگی خوردی و سرحال رفتی دنبال بازیت عصر هم بهت عصرونه نون و خامه  دادم خوردی .و بعد با بابا رفتیم بیرون ولی تو تا نشستی داخل ماشین خوابیدی چون شربت خورده بودی .من و بابا رفتیم ماست بستنی خوردیم و یه نوشیدنی ترش و حسابی سر حال اومدیمچشمک بماند که تو تو بغلم خواب بودی و من با چه وعضی بستنی خوردم.بیدار شدی ولی ساکت تو بغلم بودی و من واست شعر میخوندم و دست میزدم .بعدش رفتیم خونه مامان جون بازی کردی مامان جون واست یه تخم مرغ شکست که سر تا پات با تخم مرغ شد یکی قه قههاومدیم همون جا لباست را عوض کردم و اومدیم خونه بهت سوپ دادم و لالا کردی صبح دیگه از تب خبری نبود خدا راشکر و خوبه خوب شده بودی.چون این بار همکاری کردی هم تو خوردن دارو هم خوردن غذا . افرین عشقممممممم تشویقپنجشنبه هفته پیش با عمو اینا شام رفتیم همبر زغالی خوردیم وبعد تو و سونیا را بردیم پارک حسابی بازی کردین ولی چون هوا دیگه سرد شده سریع برگشتیم.اجازه دوشنبه این هفته هم من عصر یه دوساعتی رفتم مغازه و تو موندی پیش مامان جون اونجا بهت هر چی دادن نخورده وبودی ولی دم اومدن یه تکه موز از دست مامان جون قاپیدی و تا رسیدیم تو ماشین خوردی اومدیم خونه بهت سوپ دادم خورد ی و رفتی دنبال بازیت منم مشغول نظافت و شام پختن شدم .سه شنبه هم رفتیم با کالسکه بیرون که حسابی نق زدی و میخواستی بیای بیرون از کالسکه و خودت راه بیای هی میرفتی جلو و من هی میاوردمت عقبخستهاز هایپر واسه سونیا و شهام دوتا هدیه به مناسبت ورودشون به پیش دبستانی خریدیم و یه شب قبل رفتن سونیا من شام اسنک پختم و رفتیم خونه عمو شام خوردیم و هدیه سونیا را دادیم از شهنام هم دادم مامان جون بده بهش این هم عکست شبی که خونه عمو بودیماین عکست هم قبل رفتن  هواخوری با کالسکه  گرفتم که عادت بدی پیدا کردی ولی همیشه نیست   

پسندها (4)

نظرات (2)

مامان کیمیا
19 مهر 93 1:05
عززززززیزم.خداروشکرکه خوب شدی انشالله همیشه صحیح وسالم باشی وبری گردش وتفریح
میترا
20 مهر 93 14:56
دوستانم را نمی دانم اما من در رفاقت اینگونه ام پایدار تا پایِ دار …