این روزهای عسلکم
سلام عزیزم خوبی باز اومدم از تو بگم و از کارهات خیلی وقته میخوام بنویسم فرصت نمیشه ولی الان تا اونجایی که ذهنم یاری بده مینویسم برات .اول اینکه داری دندون در میاری و تمام لثت ورم کرده و همین روزاس که سرو کله یه دندون دیگت در بیاد واسه همین همش دستت تو دهنته الهی بمیرم درد داری و شبا تو خواب با گریه بد خواب میشی همه این ها باعث شده بد غذا بشی و با بدبختی و کلی کلک و بازی غذا بخوری باید بابا باهات بازی کنه تا هواست پرت شه و بخوری یا کلی چیز میز بریزم جلوت تا بخوری .یه مدته غذا را نگه میداشتی تو ئهنت و منو عضبی میکردی وایییییییی که هیچی مثل این بد غذایی منو غذاب نمیده. اما خوب بالاخره هر جور شده به خوردت میدم و دلم راضی نمیشه گرسنه ب...
نویسنده :
مامان فریده
16:01
مروارید هفتم
چند وقته دستت همش تو دهنته و تمام لثه هات ورم کرده و نق میزنی و بد غذایی میکنی و شکمت هم روانه اینا همش نشونه ای دندون در اوردنت بود عشقم دیشب داشتی با بابا ارش بازی مکردی خودت دست بابا را گرفتی کردی تو دنهت که یه دفعه بابا با خوشحالی داد زد اوا دندون در اورده بیا فریده منو میگییییییییی کلی خوشحال شدم و ذوق کردم و تو مات و مبهوت نگام میکردی مبارکت باشه گلمممممممممم این بار اول بابا متوجه مرواریدت شد نه من دیشب هم تو خواب گریه میکردی و بی تاب بودی همین روزاس که مروارید های دیگت هم سرو کلشون پیدا شه مبارکت باشه عزیزم راستی این هم بگم که ما منتظر دندون های پایین بودیم که در کمال ناباوری از فک بالا دندون در اوردی ...
نویسنده :
مامان فریده
12:41
ویروس بد
از چهارشنبه شب تب کردی و ویروس گرفتی اون هم از نوع اسهال و استفراغ شب کلی بالا اوردی و دلپیچه داشتی و تا صبح با اینکه خوابت میومد نتونستی بخوابی و همش حالت تهو ع داشتی و گریه میکردی اون هم چه جوووووووور دلم کباب بود برات هر کاری میکزدم اروم نمیشدی خودم گیج بودم از خواب واست شیاف زدم دم صبح دل درد داشتی و همش میوفتادی جون نداشتی راه بری و از این ناراحت بودی تا اینکه ساعت 10 صبح با بابا جون و مامان جون بردمت کیلینیک داخل خیابون توحید کلی تو نوبت بودیم دارو نداد گفت ویروسه برگشتیم خونه هیچی نخوردی هیچی گفت بهت کته ماست و موز بدم که یه تکه موز خوردی و یه بیسکویت و خوابیدی بعد باز نق و گریه و دلپیچه بهت شربت داد...
نویسنده :
مامان فریده
20:41
17 ماهه شدی
گل مامان عشق مامان همه هستی من 17 ماهه شدی ماهه من مبارکککککککککککه به سلامتی وارد 18 ماهگی شدی هورااااااااا ...
نویسنده :
مامان فریده
17:50
گزارش هفته
جمعه عمو اینا را دعوت کردیم واسه ناهار به صرف کله پاچه چون همگی دوست داریم رفتیم دوش گرفتیم و صبحانه خوردیم وعمو اینا با بابا حسین ساعت 3 اومدن و ناهار خوردیم و بماند که تو خوابت گرفته بود و خوابت دیر شده بود و برنامه همیشگیت بهم خورده بود و حسابی سر ناهار بهانه گرفتی و گریه کردی من که اصلا نفهمیدم چی خوردم غذام یخ کرد همش میخواستی بری بغل زن عمو و حتی موقعه ای که زن عمو بهت غذا میداد هم نمیخوردی ولی خودم بالاخره با بازی بغلت گرفتم و دادم خوردی و بعد با زن عمو رفتیم بابا حسین را رسوندیم که تو ماشین موقع برگشت خوابیدی یه ربع ولی تا گذاشتمت رو تخت با صدای سونیا بیدار شدی و دیگه هر کاری کردیم نخوابیدی در حالی که به شدت خوابت میومد و خمیا...
نویسنده :
مامان فریده
1:01
حوله جدید
دیروز با یکی از دوستای نی نی سایت(لیلا جون مامان ایسل جون) تو وایبر عکس دخترامونو رد و بدل میکردیم. که یه عکس با حوله از دخترش فرستاد یه دفعه یادم افتاد که اااااااااای دل غافل تو هم از این حوله ها تو سیسمونیت داری و الان وقتشه استفاده بشه .ولی تا اومدم پرو کنم بهت دیدم واااااااااای بهت کوچیک شده و قدش واست کوتاهه و نصفه پاهات بیرونه کلییییییییییی بهت خندیدم و تو هم از خنده های من میخندیدی الکیییییییی. خلاصه بردمت حمام و بعد هم حولتو تنت کردم و یه چند تا عکس هم ازت گرفتم .این حوله ها مناسب زمستونه و تو که خیلی وروجک شدی این طوری گرم تره و محفوظ تری باید برم واست یه حوله بزرگ تر بخرم بمیرم برات خوشگلم که دندونت درد داره جاش &nb...
نویسنده :
مامان فریده
13:20
عید غدیر مبارک
سیده کوچولوی من دختر قشنگمممممممم عیدت مبارک عزیزمممممممم ...
نویسنده :
مامان فریده
13:12
چه خبراا
سلام گل گلی مامان. از تولد مهرسا جون که برگشتیم شبش تب کردی دیدم داغی و کلافه ای نمیتونی بخوابی بهت اب دادم اونقدر تشنه بودی خوردی و بعد هم می می و لا لا ولی من تا صبح درست نخوابیدم تبت را چک میکردم که بالا نره . صبح باز تب داشتی و عطسه میکردی و به بار هم شکمت شل کار کرد. بهت صبحانه دادم خوردی وبعد شربت سیتریزن دادم که دیگه عطسه نکردی و یکم بازی کردی و خوابت گرفت بهت می می دادم و از ساعت 1 تا 4 خوابیدی بعد که بیدار شدی خنک بودی بهت سوپ جو دادم خوردی و یکم اب شلغم وبعد هم شربت سرماخوردگی خوردی و سرحال رفتی دنبال بازیت عصر هم بهت عصرونه نون و خامه دادم خوردی .و بعد با بابا رفتیم بیرون ولی تو تا نشستی داخل ماشین خوابیدی چون شربت خو...
نویسنده :
مامان فریده
12:59
روزت مبارک
دلم برای کودکیم تنگ شده برای روزهایی که باور ساده ای داشتممممممم روزت مبارککککککککک کودکممممممممممم بهترینمییییی ...
نویسنده :
مامان فریده
18:36