واکسن و چکاپ 4 ماهگی
روز 24 شهریور همه کارهامو انجام دادم که روز واکسن کاری نداشته باشم صبح با بابایی حاضر شدیم صورتت را شستم شیرت دادم و قطره و بعد رفتیم مرکز بهداشت اول رفتیم قد و وزنت را گرفتن که وزنت 5400 و قدت 58.5 بود که من و بابایی چشمهامون پر از اشک شد که باز هم خوب وزن نگرفتیاما به قول خانومه مسعول همین که سالمی خدا راشکر.بعد رفتیم واکسن زدی که تا امپول را زدن نفست رفت الهی بمیرم براتباهات حرف زدم اروم شدی و رسیدیم خونه کمپرس سرد گذاشتم برات شیرت دادم خوابیدی و بعد از اینکه بیدار شدی با جغجغه سرگرم شدی عصر موقع خواب ناله میکردی ولی بعد از بیداری و خوردن استامینوفن اونم با سختی اروم بودی .شب رفتیم یه دوری با بابایی زدیم و اب میوه و فالوده خوردیم و تو هم داخل ماشین شیر خوردی و خوابیدی و بعد اومدیم خونه.شب تو خواب ریز ریز گریه میکردی که شیرت دادم ودوباره میخوابیدی صبح یکم داغ بودی که پاها و دست و صورتت را شستم و واست دستمال خیس گذاشتم وخوابیدی و عصر دیگه خبری از تب نبود خدا را شکرشب هم رفتیم خونه مامان جان که اونجا هم اروم بودی و شروع کردی به حرف زدن و صدا در اوردن از خودت که همه تعجب کرده بودن این بار هم دختر خوبم قوی بود و مثل بابا ارش تحمل دردش زیاد بود و مامان را از دلواپسی در اوردافرین مامانی دوستت دارم هوارتاچهار ماهگیت مبارک گلم