اوای عزیزماوای عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

اوای خوش زندگی ما

چکاپ 7 ماهگی+ماجرای اتلیه سایان

1392/9/30 1:38
نویسنده : مامان فریده
241 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر گلم بغل یه عالمه حرف دارم واست اول اینکه امروز صبح رفتیم با بابا مرکز بهداشت واسه چکاپ 7 ماهگی که شلوغ بود و معطل شدیمناراحتبعد نوبت به ما رسید که این دفعه واسه بار اوال  نشستی تو اون ترازوی همیشگی تشویقوزنت شده بود 6600و قدت 66 و دور سرت هم 43.5 که نسبت به ماه پیش 300 گرم اضافه کرده بودی یکم کمه ولی نسبت به خودت و ژنت که ریزه هست خوبه .از این ماه  وعده غذات در روز بیشتر میشه و زرده تخم مرغ و ماست و نون و یک سری   مواد غذایی دیگه هم به سوپت اضافه شد هوراااااااااا هوراهورابعد هم گذاشتمت لای پتو که شروع کردی به غر زدن و زور زدن و میخواستی بیای بیرون که چون سرد بود نمیشد و مجبور بودی تا داخل ماشین تحمل کنیچشمکاین تا امروز حالا بگم از دیشب که کلی با ذوق و شوق رفتیم بعد از یک ماه عکسات را بگیریم که بابا بیچاره به خاطر تو زود تعطیل کرد و اومد ولی تا رفتیم خورد تو ذوقمون و کلی عصبانی شدیم اخه عکست را یادشون رفته بود بزنن رو شاسی و همین جوری رو کاغذ تحویل دادن که ما تحویل نگرفتیم اخه پول شاسی از ما گرفته بودن و این جوری کار تحویل میدادن .قول سی دی عکسا را دادن که اون هم ندادن و کلی ما را عصبانی کردن مخصوصا بابایی که کاردش میزدی خونش در نمیومدعصبانیعصبانیحالا اینا به کنار روزی که ازت عکس میگرفتن جون زیر اندازشون کثیف بود از من خواستن یه پارچه تمیز زیرت پهن کنم که من هم یه پارچه تو کیفم داشتم پهن کردم که روزی که رفتیم با بابا واسه انتخاب عکسهات گفتم این پارچه را از رو عکس خذف کنن ولی دیشب عکس را با همون پارچه و نخهای دور بدون دور گیری چاپ کردن وااااااااااااااااااای من تا دیدم اعتراض کردم سبزگریهکه اول گفتن دیگه چاپ شده ولی بعد قبول کردن که عوض کنن حالا قراره امشب دوباره بریم ببینیم چی شده دیشب تا صبح نخوابیدم بسکه هرس خوردم خیلی خورد تو ذوقم اصلا انتظار نداشتم ابروم رفت پیش بابا ناراحتواقعا نمیدونم چی بگم از دست این ادمهای بی مسعولیت که  با وقت و پول و احساس مردم بازی میکنن امیدوارم امشب عکست با همون کیفیت که میخوام و خوب چاپ بشه وگرنه معلوم نیست چی پیش بیاد کلی پول دادم و وقت گذاشتم همش هدر رفت خیلییییییییییییی ناراحتم گریهخوب حالا بریم سراغ عکسات  این عکسها را دیشب وقتی میخواستیم بریم ازت گرفتم که موهات را بستم و کلی شیطونی کردی و نمیذاشتیهواست به همه جا هست جز مناین پیش بند هم دوشنبه که رفتیم بیرون هوا خوری با بابا واست خریدم مخصوص اب و ابمیوهاین هم عکس اولین سی دی هایی که برات خریدیم و خیلی دوست داری و با علاقه نگاه میکنی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان آوا
27 آذر 92 14:13
سلام فریده جون به خدا وقت نمیشه پست بزارم در اولین فرصت چشم
مامان آوا
27 آذر 92 14:16
اهل کجایید فریده جون
مامان فریده
پاسخ
اصفهان شما چی
میترا
27 آذر 92 14:48
اخه نگو چرا پول را اول کار دادید این بار اول و اخرت باشه انجا مرید نکند انجا هم مثل شهر ما اتلیه کودکان کم هست و جالب پیدا نمیشه
مامان فریده
پاسخ
نه بابا اول 100 بیعانه دادم دیشب هم رفتم 135 دیگه دادم خیلی نارحتم دیگه غلط بکنم برم اونجاااااااااا نه اتلیه زیاده برا کودک خیلی هم ارزون تر هست کارهاشون و بهتر من گول دوستم را خوردم کاش نمیرفتم این خیلی معروف بود خبر مرگش
مامان آوا
27 آذر 92 14:50
تهران
امیر حسین و مامانش
29 آذر 92 0:43
سلام گلم خوبی بابت عکسای اوا جون ناراحتم بعد کلی زحمتکشی این کارارومیکنن واقعا اگه یکی با خودشون بکنهچی میشه وای ممنونم که به ما سر میزنی عزیزم اوا گل رو ببوس
مامان فریده
پاسخ
ممنون عزیزم که سر زدی
زهرا عمه سروش
29 آذر 92 13:15
یلدا شناسنامه هویت قوم به غارت رفته ماست،قومی که کوروش بزرگش میگفت:"هان ایرانیان،حتی اگر شاد نباشید وظیفه دارید شادی را گرامی دارید و غم را خوار شمارید." یلدا گوارای وجودتان باد. اینم یه عالمه بوس برای آوا جون
مامان فریده
پاسخ
مرسی عمه جون یلدای شما هم مبارک
مامان آیهان
29 آذر 92 14:04
محفل آریاییتان طلایی ، دلهایتان دریایی ، شادیهایتان یلدایی ، روی پیشاپیش مبارک باد این شب اهورایی
مامان سینا
1 دی 92 15:12
خیلی ناراحت شدم دوستی