6 ماه و نیمه شدی دخترم
سلام دختر طلای مامان جیگر بلای باباامروز دقیقا 6 ماه و 15 روز داری .6 ماه و نیمه که با مایی و من مادرم و چه حس خوبی مادر بودن اون هم مادر اواگلیاین روزها دیگه کامل میشینی و با خودت و عروسکهات مشغول میشی و من بار اولی که نشستی چقدر ذوقیدمعاشق تماشای پیام بازرگانی هستی چند تا عکس گرفتم میزارم واستظهرا تا بابا میاد باید اول تو را بغل بگیره بعد بره لباس در بیاره وگرنهخونواده من و بابا را کامل میشناسی باهاشون خوب رابطه برقرار میکنیخوب میخوابی و اصلا ما را تو خوابیدن اذیت نمیکنیخودت تو خواب به چپ و راست برمیگردی از همون اول هم که به دنیا اومدی شبها خوب میخوابیدی و خیلی دیر که میخوابیدی دیگه ساعت 1 شب بود خواب عصر هم داری و 3 ساعتی میخوابی بهت اب سب میدم و سوپ و حریره و بعضی وقتها با کلی رقص و اواز میدم به خوردتعاشق ماشین سواری هستی مثل مامانی و دوست داری بگردیتا لباس میکنم تنت که بریم بیرون دیگه کم طاقت میشی و باید بغلت کنیم و گرنه از کلاه سر کردن هم بدت میاد .هنوز تو حمام ارومی گاهی میزارمت داخل تشت بشینی و بازی کنی که تو از ترس اینکه نیوفتی به جای اب بازی دو طرف تشت را سفت میگیریتا خوابت میادبهونه گیر میشی و شروع میکنی به نق زدن .تا ناخونهات را میخوام بگیرم میگی اااااااااااه .یه حرفایی هم میگی مثل گگگگگگگگگگگگ ننننننییییی بببببببببببی سسسسسسسسسی الهی من دورت بگردم با اون لبهای کوچولوتاین هم عکسهات موقع تماشای تلوزیون عکس دیگه موقع دیدن پیام بازرگانی هر چی عروسکت را برات تکون دادم محل نذاشتی