اوای عزیزماوای عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 5 روز سن داره

اوای خوش زندگی ما

امروز چه بد بود

1392/9/17 0:42
نویسنده : مامان فریده
178 بازدید
اشتراک گذاری

گلم سلام بغل الهی که بمیرم هنوز مریضی گلوت چرک داره و خر خر میکنی دیشب واست بخور گذاشتیم راحت که نه ولی خوابیدی و اذیت نکردی ناراحت .فقط خودت اذیت شدی تو خواب هی سرفه میکردی اون هم چه سرفه هاییگریهصبح مثل همیشه با خنده بیدار شدی ولی از چشمات اشک میومد و هی عطسه میکردی صورتت را شستم و مامی واست عوض کردم و چون دیشب چیزی نخوردی خواستم تا گرسنه هستی بهت سوپ بدم سوپت را میکس کردم و اب لیمو زدم ولی دریغ از یه قاشق که بخوریناراحتهمه را نگه میداشتی ته حلقت و بعد با گریه اون هم چه گریه ای میدادی بیرون .گذاشتمت داخل کریر نخوردی بردمت رو تخت خودمون نخوردی و زدی زیر گریه اوه   گذاشتمت تو روروعک باهات بازی کردم ولی نخوردی و هر چی ریختم تو دهنت تف کردی بیرون اوه  یکی 2 ساعت بعد که میخواستم بهت قطره ا .د بدم که خیلی دوست داشتی و همیشه میخوردی و لی اون هم نمیخوردی تعجبو با اینکه چند بار با قطره چکون ریختم  تو دهنت ریختی بیرووووووووون نمیخوردی و گریه میکردی و اوق میزدیگریهچند تا لباس و پیش بند کثیف کردی.ناراحت فدای سرت لباست را عوض کردم آخ و بی خیال شدم شیرت دام و یکم خوابیدی ولی همش سرفه میکردی بیدار شدی یکم واست گوشت و سیب زمینی پختم و اون هم نخوردی و دوباره گریههههههههههه کلافه شده بودم و عصبی بابا اومد ولی باز هم نخوردی شیر خوردی و 2 ساعتی خوابیدی تو اطاق با بخور بیدار که شدی واست حریره بادوم خیلی رقیق درست کردم گفتم شاید غلظت سوپ واست زیاده و نمیتونی بخوری ولی حریره بادوم و را هم مثل بقیه 3 تا قاشق اون هم به زور و شعر و تلوزیون دیدن خوردی و بعد تف کردی و دوباره گریهههههههه گریه وای مامان ضعیف میشی این جوری من چه کنم اون هم دست تنهاناراحتالهی درت به جونم الهی من مریض بودم جای توووووووووو الان خوابی  حال نداری بازی کنی ولی با این که مریضی فقط موقع غذا خوردن هرس میدی و کلا ارومی کاری به من نداری امروز بیشتر خواب بودی کور شم الهی مریضیت را نبینم ماچگریم گرفته من میرم مامانی زود خوب شوووووو

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)