اوا و مامان با هم میرن خرید
سلام دختر خوبم دیروز یعنی یکشنبه من و تووووووووو دوتایی با هم رفتیم خرید واسه اولین بار هوراااااااااارفتیم خیابون فلسطین که من عاشق اون خیابونم چون یه عالمه مغازه لباس فروشی واسه نی نی ها داره ومن کلی میچرخم تو همشون با اژانس رفتیم و تو از دین مغازه ها ذوق زده شده بودی و فروشنده ها کلی باهات خوش و بش کردن و تو به همه میخندیدیهمش میخواستی از بغل من بپری بیرون و لباسها را بگیری ولی من به زور نگه داشمتتخلاصه کلی از این ور خیابون رفتیم این ور خیابون و از اون مغازه به این مغازه تااااااااا بالاخره واست یه لباس ناناز خریدم که کلاه هم داره وخیلیییییییییییی بهت میاااااااااااااد مبارکت باشه عزیزمممممممممبعد یکم هوا سرد شد که دربست گرفتیم و پریدیم تو تاکسی و رفتیم خونه مامان جان مرضیه تا تو را که 1 هفته بود ندیده بودن ببینن . کلی باهاشون بازی کردی و بغل شدی و هال کردی واسه خودتبعد هم با بابا جان برگشتیم خونه و تو سوپ خوردی و خوابیدی البته با یکم گریه چون خیلییییییییییی خوابت میومد و ظهر نیم ساعت بیشتر نخوابیده بودی ساعت 11 شب خوابت برد اون هم چه خوابی عزیزم خوابیدی تا 6 صبح واسه شیر بیدار شدی و تا 12 ظهر خواب بودیم دو تایییییییییییییی و چه حالی داد به من به تووووووو چطوردوستت ذارم مامانیییییییییی فدای توووووووو خوب این هم از عکست قبل رفتن ببین چه جوری دستت را گذاشتی زمین که نیوفتی میخوای بشینی الهی من فدات و این هم عکس لباسی که برات خریدم مبارکت باشه گلم