متفرقه از اخرین روزهای 8 ماهگی به روایت تصویر
اوا حسابی تو روروعک سواری پیشرفت کرده و وقتی رو سرامیک باشه به سرعت نور میگرده البته دخترم رو فرش هم دیگه راه میره با روروعک گیر میدی به پلاستیک سطل زباله و رومیزیتا فلش دوربین را میبینی این جوری میشیو باز همدیگه هر چی صدا کردم محل ندادی نمیدونم چه جوری از این راه باریک رد شدی شیطون بلاچند روز پیش سرت را گذاشته بودی رو شونه بابا که خیلی خوشکل ژشست گرفته بودی تا خواستم عکس بگیرم سرت را برداشتی و دیگه اونطوری نشد که دلم میخواستالهی بمیرم که لثه هات میخواره و باز هم از فلش دوربین چشمات رابستیاین عکسها رو دو شب پیش ازت گرفتم که ساعت 1 شب بود و نمیخوابیدی در صورتی که خیلی خوابت میومد ولی میخواستی باهات باز کنیم و مرتب بر میگشتی و پشتت را میکردی به من و همش میخواستی برگردی عکس تابلو بالا سر تخت را ببینی که عکس عروسی من و بابا ارشهفدای اون ژستت بشم طلا خانومای فضول میخوای دوربین را از من بگیریتا دوربین را میبینی سریع نگاه میکنی بهشو باززززززززز هم فلش دوربیناین عکسها هم مربوط میشه به اون هفته و بازی تو ساعت 9 شب من و تو تنها بودیم و منتظر بابامیخوای دوربین را بگیری و بازززززززززززززز هم فلش دوربین دلم میخواد درسته قورتت بدم کوچولوی من و این عکسهای دیگه از اوا عسلی تو روروعک با مدل موهای جدیدقربون اون نگاهت بشم منعاشق این تیز بینیت هستم مادددراخ که من میمیرم برا اون نگاه کردنتو خواب دلچسب 3 ساعته بعد از بازیگوشی و شیطونیو در اخر خواب نااااااااااااااااززز یک فرشششتهههههههههه