اوای عزیزماوای عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

اوای خوش زندگی ما

یادش به خیر

1392/12/25 18:58
نویسنده : مامان فریده
230 بازدید
اشتراک گذاری

پارسال این موقعه 7 ماهه بار دار بودم یادش به خیر جه زود یک سال گذشتخیال باطلعمرمون داره میرههههه به سرعت نور کاش قدر بدونیم که نمیدونیم وفقط شعار میدیمگریهپارسال خونه تکونی کردم با همون شکم بزرگ میرفتم رو چهار پایه و کاشی و کابینت و..... تمیز کردم و خدا چقدر منو تو فرشته کوچولوم را دوست داشت که هیچ اتفاقی برامون نیوفتاد و تو سالم بدنیا اومدیم خدایااااااااااا شکرت لبخندپارسال بابا تا سال تحویل شد رسید مثل هرسال دیر رسید دلم براش سوخت ناراحتبعد رفت تنگ ماهی که بیرون بود که هوا خنک بود را بیاره بزاره سر سفره هفت سین که از دستش افتاد (هول کرده  بود)و شکست ولی زود به داد ماهیها رسید و زنده موندن( 3 تا بودن ) یه تنگ کوچیک داشتم یه ماهیها را انداخت توش و گذاشت سر سفره عکس گرفتیم بیچاره بابا حمام هم نرفته بود و بایه عالمه ریش نشست سر سفره ناراحت اب نبود من ناهار بپزم رفتم از پایین تو پارکینگ اب اوردم با اون شکم مشغول تلفنخدا بهم رحم کرد . نون هم نداشتیم غذا بخوریم با نون خشک  غذا خوردیم خجالتچقدر امسال با تو بودن برام خوب بود و پر از تجربه های ناب که تا مادر نشی به دست نمیاریفرشتهامسال اصلا حوصلم سر نرفت و سرم با تو گرم بود چه روزها و چه ساعتهایی با هم اشک ریختیم و خندیدیم .از این که تو را دارم خوشحالم و یه حااااااال خوبی دارم.پارسال سبزی پلو هم نخوردیم چون وقت نکردیم ماهی بخریم ناراحتهنوز دلم میخواد و تا یادش میوفتم دلم میگیره  بی خیال مامانی زبانتا 2 نصفه شب بیدار بودم وهفت سین چیدم با کلی ذوق. امسال هم در تدارک یه هفت سین خوشگل هستم به امید خدا اگه عمرم کفاف بدهناراحتتقریبا خونه تکونیم تموم شد اگه خدا بخواد و فقط مونده حمام و توالت که اون هم امروز میخواستم بشورم ولییییی اب خیلیییییییی کم بود رفتیم حمام گربه شور کردیم از بی ابی و اومدیم بیرون شانس اوردیم قطع نشدقهقههدیگه فردا میشورم و میمونه خرید واسه خونه که خیلی چیز میخوام باید برم هایپر استار (عاشق هایپرم)نیشخندو خرید واسه شوهری(دوباره مهربون شدم من)خخخخخخخخ و یه خرید جزیی واسه عشق کوچولوم و خرید ماهی و سبزه و سمونو ربان و شمع ......این عکس هفت سین پارسال سال 1392 بود که چیدم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

فریبا
16 اسفند 92 21:31
یادش به خیر خواهر چه خشگل نوشتیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی خوشحالم که 3 تاتون سالمین هفت سینتم مثل همیشه خشگلههههههههههههههههههههههههههه و با سلیقههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
nazanin(khale ye bahar(
17 اسفند 92 15:11
پیشاپیش سال نو مامان فریده و اواجونم مباررررررررررررررررک سال خوب و پراز خوشحالیو برکت براتون ارزو میکنم
میترا
17 اسفند 92 19:49
چه هفت سین خوشکلی داشتید> چه خاطرات خوبی واقعا زرنگ بودی با ان شکم پیش خونه تکونی میکردی
مامان آیهان کوچولو
18 اسفند 92 11:25
یادش بخیر منم 6ماهم بود.چه روزایی بود.دلم میخواست کل خونه رو برق بندازم ولی مگه میتونستم تو با اون شکم چطوری رفتی بالا 4پایه خدارو شکر که امسال سرمون به فرشته هامون گرم بود و اصلا نفهمیدیم سال چطوری تموم شد. ایشالله 93 هم پر از شادی و سلامتی برامون باشه.
مامان پرنیا
19 اسفند 92 15:05
خیلی با سلیقه ای خانومی
میترا
19 اسفند 92 18:30
زیباترین