یادش به خیر
پارسال این موقعه 7 ماهه بار دار بودم یادش به خیر جه زود یک سال گذشتعمرمون داره میرههههه به سرعت نور کاش قدر بدونیم که نمیدونیم وفقط شعار میدیمپارسال خونه تکونی کردم با همون شکم بزرگ میرفتم رو چهار پایه و کاشی و کابینت و..... تمیز کردم و خدا چقدر منو تو فرشته کوچولوم را دوست داشت که هیچ اتفاقی برامون نیوفتاد و تو سالم بدنیا اومدیم خدایااااااااااا شکرت پارسال بابا تا سال تحویل شد رسید مثل هرسال دیر رسید دلم براش سوخت بعد رفت تنگ ماهی که بیرون بود که هوا خنک بود را بیاره بزاره سر سفره هفت سین که از دستش افتاد (هول کرده بود)و شکست ولی زود به داد ماهیها رسید و زنده موندن( 3 تا بودن ) یه تنگ کوچیک داشتم یه ماهیها را انداخت توش و گذاشت سر سفره عکس گرفتیم بیچاره بابا حمام هم نرفته بود و بایه عالمه ریش نشست سر سفره اب نبود من ناهار بپزم رفتم از پایین تو پارکینگ اب اوردم با اون شکم خدا بهم رحم کرد . نون هم نداشتیم غذا بخوریم با نون خشک غذا خوردیم چقدر امسال با تو بودن برام خوب بود و پر از تجربه های ناب که تا مادر نشی به دست نمیاریامسال اصلا حوصلم سر نرفت و سرم با تو گرم بود چه روزها و چه ساعتهایی با هم اشک ریختیم و خندیدیم .از این که تو را دارم خوشحالم و یه حااااااال خوبی دارم.پارسال سبزی پلو هم نخوردیم چون وقت نکردیم ماهی بخریم هنوز دلم میخواد و تا یادش میوفتم دلم میگیره بی خیال مامانی تا 2 نصفه شب بیدار بودم وهفت سین چیدم با کلی ذوق. امسال هم در تدارک یه هفت سین خوشگل هستم به امید خدا اگه عمرم کفاف بدهتقریبا خونه تکونیم تموم شد اگه خدا بخواد و فقط مونده حمام و توالت که اون هم امروز میخواستم بشورم ولییییی اب خیلیییییییی کم بود رفتیم حمام گربه شور کردیم از بی ابی و اومدیم بیرون شانس اوردیم قطع نشددیگه فردا میشورم و میمونه خرید واسه خونه که خیلی چیز میخوام باید برم هایپر استار (عاشق هایپرم)و خرید واسه شوهری(دوباره مهربون شدم من)خخخخخخخخ و یه خرید جزیی واسه عشق کوچولوم و خرید ماهی و سبزه و سمونو ربان و شمع ......این عکس هفت سین پارسال سال 1392 بود که چیدم