عکس از اوایی
دیروز میخواستیم بریم حمام لباست را در اوردم یه دفعه هوس کردم ازت عکس بگیرم تا رفتم دوربین را بیارم و بیام اومدم با این صحنه مواجه شدمداری انگشت پات را میخوری اخه مامان این چه کاریه میکنی نمیدونم چه مز ه ای بهت میدی ولی تا منو میبینی بهت میگم اوا نکن ول میکنی و میزنی زیر خنده ای بلاپا را بی خیال شدی رفتی سراغ لباست نکنه میخوای رون پاتم بخوری شیطون بلای من میمیرم برات با اون چشمات عزیز دلم عمر منی جون منی عشق منی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی