این دو روز
سلام عروسکم اومدم برات بگم که دوباره شنبه رفتیم خونه عمو قرار بود جمعه بریم کله پاچه بخوریم ولی من حالم خوب نبود نرفتیم به جاش فرداش رفتیم چون سونیا گریه کرده و تو را میخواسته از عصر بودیم و اسه شام وناهار خیلی خوب بود و حسابی خوش گذروندیم و تو هم حسابی شیطونی کردی شب هم تا ساعت 2 اونجا بودیم .امروز هم که از عصر بعد از حمام و عصرونه خوردن تو و من رفتیم با کالسکه مغازه بابا ارش برای اولین بار با کالسکه رفتیم که بابا از دیدن من و تو سوپرایز شد بعدش رفتیم و گشت زدیم تو کل پاساژ و با رفیقهای قدیمی گپ زدیم و بعضی هم واسه اولین بار تو را دیدن و کلی واست ذوق کردن بعد از یک رب بود که جنا بالی باز طبق معمول خوابت گرفت و خداحافظی کردیم از دوستان و بابا کالسکه را واسمون برد بالای پله ها و خدا حافظی کردیم و اومدیم خونه که تو همون موقع که راه افتادم خوابیدی تا دم خونه یه نیم ساعتی طول کشید تا رسیدیم و بعدش بیدار شدی سر حال بودی شامت دادم و بعدش هندونه خوردی و لالا کردی خوب بخواب عشق من دوستت دارم یه دنیاااااااااااااااااااا