اخرین روزهای 14 ماهگی
سلام عروسک قشنگ ببخش که باز هم دیر شد اینترنتم قطع بود دلم برای نوشتن برای تو تنگ شده بود .خوب بریم سراغ حرفها این که حسابی شیطون و دلربا و باهوش شدی از هوشت هرچی بگم کم گفتم همچنان ترسو هستی و راه نمیری و میترسی دستت را ول کنی و فقط با کمک وسایل و کمک ما راه میری. اصراری ندارم مثل بقیه کارهات میدونم به موقع خودت انجام میدی سر و دست و پاهات را میشناسی نشون میدی بقیه اعضا را هنوز یاد نگرفتی فقط کافیه ما یا کاری جلوت انجام بدیم سریع تقلید میکنی.همچنان رقاص تشریف داری حالا شده با اهنگ اخبار و تبلیغ فرق نداره خخخخ.غذا خوردنت خیلی خوبه و یه کوچولو هم وزن گرفتی عاشق خوردن ابی .شیر پاستوریزه هم گاهی میخوری پنیر خیلی دوست داری تیلیت ابگوشت هم همین طور غاشق زرد الو هستی .دیگه نمیزاری مامیت کنم بس که وروجک شدی خوب میخوابی و دایره لغات کلماتت هم بیشتر شده واااااای که برای اولین بار بردیمت سوار تاب شدی بعد سرسره مگه دیگه ول میکردی بیایی با گریه اوردیمت .عاشق خاله پریسا و مامان جونی به خاله پریسا میگی ما ما هههههههه همش بغل اونی وقتی خونه مامان جون هستیم جرات دارن نورای دایی مهدی را بغل کنن بیا و ببین که چه میکنی. با شهنام به هم نمیسازین البته اون باهات لج میکنه. واییییییییی که وقتی بابا میخواد بره بیرون چه اشکها که نمیریزی باید یواشکی بره.وقتی بریم خونه عمو موقع برگشت اشک میریزی و نمیای بغل من. عاشق نی نی هستی تا یه جا بچه ببینی خودت را به اب و اتیش میزنی بری پیشش و گریه میکنی.میزارمت لب سینک کارامو میکنم و تو هم عشق میکنی هنوز خوابت که میاد گریه میکنی و میای تو دست و پای من . تا بالشت میارم میگم بیا لالا کن سریع میای سرت را میزاری رو بالشت.خنده الکی میکنی چادر میگیری رو صورتت و دالی میکنی با ما . موش میشی تا بغلت کنیم شدید عاشق می می هستی.و اما شیطونیهات به روایت تصویر