اوا 16 ماه و 8 روز
باز اومدم از تو بگم از تو که الان حدود یه هفتس صبح ها با نق نق بیدار میشی گاهی هم البته نق نق نداری و خانومی.الان حدود دوهفته میشه تا غذا میبینی گریه میکنی و روتو بر میگردونی نمیدونم یه دفعه چی شده مامانی خیلی خوب غذا میخوردی و با میل یه دفعه چت شد خداااااااااا یا نمیدونم ولی من با هر کلک و بازی و سرگرمی شده بهت غذا میدم دوست ندارم با قاشق دنبالت باشم که البته این جوری بهتر و با خنده میخوری.میدونم کارم غلطه ولی دلم نمیاد گرسنه باشی.واست از زن عمو یه لیوان نی دار خریدم و همون روزی که دادم بهت خیلی خوب و حرفه ای اب خوردی باهاش ولی وقتی شیر یا اب میوه میریزم نمیخوری و خوشت نمیاد و لب نمیزنی و همشو میریزی زمین.راستی چند هفته ای میشه باز از مغازه عمو واست یه سرویس غذا خوری گرفتم مبارکت باشه گلم.یکی دوبار اون هفته رفتیم خونه مامان مرضیه و حسابی لوس شدی واسشون عاشق خاله پریسایی و وقتی میبینیش یه ذوقی میکنی واسش بیا و ببین.راستی خاله فریبا هم حسابی گرد و قلمبه شده یه عروسک کوچولو واسه نی نی خاله خریدیم دادیم بهش.ایشالا به سلامتی نی نی دنیا بیاد.نی نی دایی مهدی هم غذا خور شده به سلامتی.یه بار هم اون هفته با خاله مهسا و شهنام رفتیم گردش و حسابی تو پارک اتیش سوزوندین دوتایی و سر تاب بازی و بطری اب هر دفعه گریه کردی.بهت میگم اوا هیس بابا خوابه تو هم یاد گرفتی انگشت کوچولوتو میزاری رو بینیتو میگی سیس انقدر قشنگ که ادم ضعف میره برات.یاد گرفتی بوس میفرستی واسه همه و دستت را میزاری رو لبت تا بهت میگم بوس بفرست.از اعضای بدنت سر و پا و دست و چشمت را بلدی و میشناسیعاشق ددری هر کی از در ماشین خودش یا خونه خودش بره یا بیاد میخوای باهاش بری و گریه میکنی و غش میکنی.مکافاتی داریم با این کارت.علاقه خواصی به برس مو و کیف دسته دا داری هر چیزی که دسته داره میندازی دور دستت و میگی ددرلباست را میکشی تو سرت و میگی ددر. تا در خونه باز میشه مثل جت میری بیرون همش میری تو اتاق و میخوای در را ببندی و ما بیای واست باز کنیم و این پروژه تا خود شب ادامه داره.یکی دوبار رفتیم هایپر اساتار خرید و تو با یه بسته چوب شور مشغول بودی و همشو خوردی دیگه تو این جای مخصوص نی نی ها نمیشینی جات نمیشه میشینی روی خود سبد یه شب رفتیم شام کنتاکی اونقدر راه رفتی و از در مغازه تند تند میرفتی بیرون که بابا بیچاره نفهمید چی خورد همش دنبال تو بود تا میومدی تو میزدی زیر گریه و میخوستی بری دیگه شبها بعد خوردن می می روتو بر میگردونی و پشتت را میکنی به منو دسست را میزاری زیر بالشتت و یکم وول میزنی و میخوابی افرین گلکممیری لباسای منو از تو کشو میریزی بیرون و میخوای بکنی تنتکفش و صندل منو میخوای خودت بکنی تو پات خودت لیوان اب میگیری دستت و اب میخوری.دیگه به پورنگ علاقه نداری مثل قبل.عاشق دیدن سریالی مثل منو بابانون سوخاری و بیسکوعت حیوانی دوست داری هندونه میخوری خیار و موز و انگور هم دوست داری.دیگه چیزی یادم نمیاد جز عاشقی یا تووووووووو .این هم از عکسهای گل منیه روز صبح که با نق زدن بیدارشدی و بهانه داشتی