اوای عزیزماوای عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

اوای خوش زندگی ما

اوا 20 ماه و 6 روز سن دارد

1393/11/1 17:08
نویسنده : مامان فریده
244 بازدید
اشتراک گذاری

وای مامانی ببخش که دیر  به دیر میام واست مینویسم اخه از روزی که بابا منو سوپرایز کردتعجب و واسم یه گوشی خوب خرید دیگه همش با اون ازت عکس میگیریم و با دوربین کمتر واسه همین هنوز بلد نیستم از این  گوشی عکس بریزم رو لب تاپ خجالتو یکم تنلی میکنم ولی تو گوشی موبایلم حالا دیگه پر شده از عکسهای تو از لحظه به لحظه بزرگ شدنت .کیفیت عکسش هم بد نیست و چون باهاش راحت میرم تو نت و وب گردی دیگه سراغ لب تاب نمیرمخندونک واسه همین دیر میام اینجا منو ببخش خوب بریم سراغ تو این روزهای  با تو بودن.امروز اول بهمن 1393 هست به همین زود ی عمرمون داره میره چه زود غمناکدوشننبه بردمت واسه چکاپ بعد از دوماه که تا وارد مظب شدی زدی زیر گریه تا دیگه خواستیم بیاییم بیرون لباس تنت کنم اروم شدی خدا را شکر همه چیز عالی بود این بار و خوب رشد کرده بودی افرین مامانی و حسابی منو خوشحال کردی خندونک قرار شد دو ماهه دیگه بریم .خانوم دکتر پرسید مشکل یبوست حل شده گفتم بله و واست یه مولتی جدید نوشت و اومدیم از مطب بیرون رفتیم واست یه پازل چوبی خریدم و نشستیم تو تاکسی که ول کن نبود ی و همش میگفتی می می تو تاکسی هم پز از مرد بود با چوب شور و اب و بعد هم پازلت مشغول شدی و بیخیال می می تا رسیدیم تو تاکسی با اهنگ رادیو غر میدادی  و شاد بودی قه قههتو مطب دکتر هم با همه مامانا و نی نی ها میگفتی و میخندیدی و دست میدادی .تو تاکسی هم با یه مرده رو صنذلی عقب از اول تا اخر با اشاره حرف زدی و میخندید ی بهش و گاهی خجالت میکشیدی ازش  همچین دختر اجتماعی داریم ما. تعجبیه روز هم با کالسکه بدمت بیرون از 6 عصر تا 9 شب من خرید کردم اسه مهمونی روز جمعه و تو هم کیف میکردی تا میرفتیم داخل مغازه ها. پنجشنبه بردیمت شهر بازی سرزمین رویایی ول یچون بابا دیر اومد زیاد تیایم نداشتیم یکم بازی کردی و سوار یه وسلیه بازی شدی و اومدیم خونه.رو یه وسلیه دیگه هم تا روشن شد اشکت در اومد ما هم اودریمت پایین خطاالان حدود 6 زوزه که صبح ها ساعت کوک میکنم و ساعت 9 صبح بیداریم و از اون ور زود ناهار میخوری و میخوابی ولی باززززز شب همون ساعت 12 میخوابی هر کاری میکنم زودتر نمیخوابی گاهی هم با داد و دعوا میخوابی اخه تازه اون وقت شب هوس باز یو شیطنت میکنی خستهعصر ها هم 1 ساعت ونیم گاهی 2 ساعت میخوابی .تو صبحانه نون و خامه را از همه بیشتر دوست داری .عاشق چوب شوری روزی صد دفعه میری و میای میگی به یعنی چوب شور عاشق خیاری ژله دوست داری تو غذا ها هم همه چیز میخوری یه مدل جدید واست تخم مرغ درست میکنم با اب و شکر خیلییییییییی دوست داری و میخوری خدا راشکر محبت. اب زیاد میخوری با شیر پاستوریزه میونت خوب نیست دیگه دکتر ت هم گفت مهم خوردن لبنیاته حالا یا ماست یا شیر یا خامه فقط شیر مهم نیست منم راضی شدم به همون ماست و پنیر و این چیزا. سیب زمینی سرخ کرده دوست داری گاهی بابا بهت اب پرتغال میده میخوری .کوکو مرغ و کو کو سیب زمینی هم دوست داری خیلیییییییییی.خیلییییی شیطون شد ی همش د رحال ریخت و پاشی تو خونه مجبورم همه چی را بزارم اون بالا ها تا دستتت بهش نرسه .خستهبالشت مبل ها را میندازی همش وسط خونه کل توپ و اسباب بازیهات ولو همش.تا منم میخوام جمع کنم گریه میکنی نمیزاری.دیگه از بادکنک نمیترسی .عاشق اهنگ شادی.موقع تعویض پوشکت پدر منو در میاری بس ول میزنی و شیطونی میکنی دلخورتا میگم بریم ددر یه ذوقی میکنی و سریع میری لباس و کلاه میاری و میخوابی تا تنت کنم بریم ددر زبانتو لباس عوض کردن همکاری میکنی مخصوصا موقع حمام رفتن خودت میخوای لباست را زود در بیاری بریم تو حمام.موقع غذا خوردن من و بابا واااااااااای که به همه چی گیر مید یو نمیزاری بفهمیم چی خوردیم مگر خواب باشی تا ما راحت غذا بخوریم.خندههمش در حال الو کردنی تو خونه.عاشق یخچالی وای اگه درش باز شه دیگه از توش نمیای بیرون خسته از پتو انداختن روت متنفری تا پتو بندازم روت بیداری نق میزنی خطاادای من و بابا را در میاری موقع پول شمردن و میگی پیس پیس خیلی بامزه اینئکارو میکنی خوردنی میشی بوسوقتی خراب کار یمیکنی یا یه چیزی را میشکنی یاخراب میشه میگی اخ اخ وایییی و مثل من میزنی تو صورتت قه قههموقع رفت و امد بابا هم هنوز مکافات داریم باهاتدلخورعاشق بلند کردن چیزای سنگینی.عاشق نی نی هستی هر جا نی ن یمیبینی سر از پا نمیشناسی و میدوی دنبالش. الهی من قربون اون مهربونیت بشمممممممممممم عسلمبغلحرف زدنت هم پیشرفت کرده و کلی کلمه جدید میگی ماشالا و اون کلمه هایی که قبلا میگفتی الان دیگه کامل و درست میگی تا اونجایی که ذهنم یاری میکنه همه را مینویسم واست .داغ=داخمحبتبشین=بیشیمحبتکو =کوشمحبتخیار=خیامحبتمیخوام=میخامحبتنی نی=نی نیمحبتکلاه=کولامحبتاب=ابی ابهمحبتدر=درومحبتخوابدن=خابیشمحبتخاموش=خابوشمحبتبابا=بابامحبت دست =دس محبتپا=پامحبتاتل متل =ات ات محبتخودکار=خوکامحبتاین چیه =این چیه محبتچته =چته محبت باشه =باشه محبتاخ اخ =اخ اخ محبتنه=نه محبتتوپ=پوپ محبتچی شده =سی سوده محبتبرای چی=برا سیمحبتکی=کیمحبتعمه=عمیمحبتنانای=نانامحبتبله=بلمحبتاوخ=اوخمحبتبیا=بیامحبتبالا=بالامحبتاگه بازم چیزی یادم اومد میام مینویسم برات خلاصه اینکه معنی تمام حرفهای ما را متوجه میشی و انجام میدی.فرشته قشنگمممممممممم دوستت دارم یه دنیااااااااا محبتاینم از عکسهات دار یخودت کفش میکنی پات با این اب پاش بابا هم حکایت یداریم تا میخواد به گلها اب بپاشه با گریه ازش میگیری بد هم خودت رو لباس و وهات را خیس خیس میکنی بعد هم خونه را ابیاری میکنی از فرشو میز گرفته تا صورت منو بابا  خسته              داری صبحانه میخوری و خاله شادونه را میبینیمحبت                                                                                                                                              

پسندها (3)

نظرات (1)

مامان پرنیا
6 بهمن 93 13:44
بوووووووووووووووووووس برای عزیز دل خاله