وروجک من به روایت تصویر
یه شب بابا زود اومد بریم واسه من کفش بخریم وقتی اومدیم خونه تا یک ساعت با کفشها سرگرم بودی و تلاش میکردی بکنی پاهات الهی من قربون اون پاهای کوچولوت بشمممممممماینم حساب دار کوچولوی خونه ما شبا بابا ارش دخلشو میاره خونه وتو شروع میکنی ادای منو بابا را در اوردن و پول میشماری و میگی پیچ پیچ ااینم از موارد نادر که سر سفره داری ماست میخوری و بازززززززز هم شیطونی توخونه با اب پاش و مبل یاد گرفتی بالشت مبل را میندازی رو زمین و نمیزاری منم جمع کنم میگی نه نه تا دست میزنم داری خیار میخوری و تی وی میبینی یه شب رفتیم هایپر استار اینو واست خردیم فرداش داغونش کردی اینم عکست تو مطب دکتر وقتی واسه چکاپ 20 ماهگی رفتیم فدای صورت خوشگلت عشقماین پازل هم از مغازه کنار مطب واست خریدم مبارکه گلکم نفسممممممم یه روز از حمام اومده بودیم بیرون داشتم موهاتو با سشوار خشک میکردم یه دفعه اینه افتاد رو من و خورد شد یه تیکه هم افتاد رو پای تو ولی خدا رحم کرد چیزیمون نشد و سریع گذاشتمت رو تخت و جارو زدم جمع کردم ولی تا یک ساعت تنم میلرزید خیلی ترسدم تو هم همینجور مامانی