اوای عزیزماوای عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

اوای خوش زندگی ما

مهمان بازی (قسمت دوم)

1393/11/15 1:06
نویسنده : مامان فریده
308 بازدید
اشتراک گذاری

روز شنبه فردای روز مهمونی خاله فریبا ما را واسه شام دعوت کرد خونشون عصر بعد از اینکه از خواب بیدار شدی با بابا رفتیم یه عروسک خوشگل هدیه خریدیم واسه نفس جون و ساعت 5 رفتیم خونشون شب هم ساعت 10 بابا اومد. از دیدن نفس جونم خوشحال بودم وحسابی یغلش کردم و بوسش کردم البته کف پاهاش .چشمکتو هم که حسابی خانوم و مودب رفتار کردی و وقتی میدید نفس خوابه میگفتی هیس نی نی خوابیش یعنی خوابه و اصلا نمیرفتی سمتش و اذیت نداشتی افرین عشق منتشویق ولی بماند که حسابی شیطونی کردی و همه جا اثر انگشت تو بود و خوراکیهات ابروم رفت بس شیطون شدی وروجکخسته کلی خاله فریبا بهت خندید و ذوقت را کرد.خاله پریسا هم تا فهمید ما اونجاییم اومد و تو پرید ی بغلش و خلاصه کلی باهاش حال کردی و شیطونی کردی شام خوردیم و یه شب خوب را کنار هم داشتیم و ساعت 12 اومدیم خونه لالا کردیم این هم عکسات با کیف خاله پریساخطامحو دیدن تی وی و فاطما گلخنده 

پسندها (5)

نظرات (2)

مامان کیمیا
16 بهمن 93 0:27
عزیزم خوشحالم که بهتون خوش گذشته
مامان محمدهانی
17 بهمن 93 16:20
فریده جون داشتم فکر میکردم چه جالب شما اسمای ناملموس انتخاب میکنید خیلی خوب و قشنگن اسمای نی نی هاتون. آوا و نفس حس شدنیه نه لمس کردنی....جالبه کم پیدا هم شدید به ما سر نمیزنید