ادامه مهمون بازی2
سلام دختر قشنگم روز 8 بهمن تولد دیانا جون دختر دوستمون بود باز طبق معمول من و تو زودتر رفتیم و بابا هم مثل همیشه دیر اومد حسابی رقصیدی و چند بار با دبانا شمع تولدش را فوت کردی و دست میزدی و ذوق میکردی خیلییییییییی بهت خوش گذشت عشقممممم و حسابی اتیش سوزوندی خاله فاطمه هم کلی زحمت کشیده بود و غداهای خوشمزه تدارک دیده بود دستش درد نکنه شب هم با گریه و چشم پر از اشک اومدی تو ماشین اینم از عکسهای اون شب
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی