اولین سفر هوایی اوا به جزیره قشم
روز یکشنبه 26 بهمن به همراه مامان شهناز و بابایی و منو دختری رفتیم فرودگاه و رفتیم قشم .مامان شهناز 25 اومد با هم شام اماده کردیم و راهی شدیم و حسابی خرید کردیم و گشتیم و خوش گذشت اوا هم خیلی خوب و خانوم بود و دلبری کرد همه ازش خوششون میومد و بهش ابزاز محبت میکردن اوا هم در مقابل واسشون بوس میفرستاد همچنین دختری داریم مااااااااا هر جا میرسید کفشاشو در میاورد میخواست خودش بکنه پاش یا از کالسکه پرت میکرد پایین موقع خواب نق میزد و گریه میکرد گاهی از نشستن تو کالسکه هم خیلی بدش میومد مگر در مواقع خواب خلاصه که با وجود مادر شوهر خوب و مهربون این سفر یکی از بهترین سفرها شد و وجود اوا و خرید واسه اون همه یه لذت غیر قابل وصف داشت روز جمعه قبل سفر بردیمش شهر بازی اخه خیلی وقت بود نرفته بود چون ما وقت نکردیم بردیمش که شرمندش نشیم روز 25 یعنی شنبه هم اوا موند پیش بابا و من رفتم اپی و بالاخره ناخن کاشتم هورااااا خیل دوست دارم ناخنمو خوب اینم از عکسهای سفر قشم دختر دلربای ما دوستت دارم عشق منی نفس منی جون منی همه امید و انگیزه منی