جیگر مامان به روایت تصویر
این اشپزخونه را از قشم واست خریدیم خیلی دوست داری و باهاش سرگرمی با یه تفنگ حباب ساز اونم خیلیییییییی دوست داری و واسه حباباش ذوق میکنی مبارکت باشه عشقمراستی خاله پریسا هم عقد کردو عروس شد ایشالا خوشبخت بشه امین اینم مهمونی بعد از عقد خونه بابا جون بود که باجناقها دارن با دایی مهدی بازی میکنن و تو هم عاشق دایی مهدی هستی همش تو بغلش بودی و نمیزاشتی بازی کنه بابا هم اون شب نبود در مغازه بود واسه شام اومد اینم سفره شام بابا جون جیگر جای همه خالی بود یه روز من نشسته بودم جلوی تی وی دیدم سرو صدات نمیاد یهو امدی با این تیپی که واسه خودت زده بودی دیدمت غش کردم از خندهو باز هم در حال ریختن و پوشیدن لباسهای بیچاره کمدت و من بیچاره بعدش باید جمع کنم وایاینم یه روز که من مشغول کار تو اشپزخونه بودم دیدم اومدی داری میگی وای وای نوچ نوچ فهمیدم خراب کاری کردی دیدم بلهههههههههههه پماد زدی واسه خودت اینم پا تو کفش مامان خیلی دوست داری کفشهای منو بپوشی و راه بری باهاش و خیلییییییییییی هم مسلط راه میری حدود یک ماهه پیش داخل حمام موهات را کوتاه کردم به سختی البته نتیجه شد این خوشگل شدی بهت میاد عزیزمعشق روسری و چادر سر کردی میری جلو اینه خودت را میبینی و میخندی اینم یک شب که میخواستیم بریم ددر منتظر بابا رفتیم داخل ماشین تو پارکینگ نشستیم اهنگ گوش دادیم داری چوب شور میخوری من فذای تو و اون نگاهت عشقمممممممممممم