اوای عزیزماوای عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

اوای خوش زندگی ما

خاطره زایمان

روز بیست وچهار اردیبهشت به اصرار مامان راهی ارامگاه مجلسی شدیم و من با یه شکم گنده دو رکعت نماز خوندم واسه سلامتی تو دو رکعت هم نماز حاجت خوندم هر چی مامان اصرار کرد که نمازم را نشسته بخونم قبول نکردم و ایستاده خوندم کاچی نذری هم خوردیم و زنگ زدیم بابا ارش اومد و به سلیقه من و مامان یه چشم روشنی از طرف بابا برای من خریدیم یه انگشتر خیلی قشنگ دست بابایی درد نکنه کادو را گرفتیم و رفتیم خونه مامان رفتم دستشویی دیدم بلللللللللللله یه لک دیدم خوشحال شدم از دستشویی در حالی که همه تنم میلرزید اومدم بیرون و با مامان اومدم خونه خودم دوش گرفتم و به بابایی خبر دادم و به سفارش دکتر راهی بیمارستان شدیم رفتم زایشگاه معاینه شدم حرکت وصدای قلب کوچکت خوب و م...
8 تير 1392

ماجرای قناریهای بابا ارش

دختر گلم میخوام از روزی واست بگم که بابایی به خاطر شما فداکاری کرد.حدود 2 سال پیش بابایی 2 تا قناری نر و ماده خرید و قناریها شدن همه چیزش. صبها به عشق اونا بیدار میشد هر روز صبح بهشون سر میزد و هر روز براشون یه مدل صبحونه میذاشت. همه چیز براشون میخرید که قشنگ بخونن و الحق که اونا هم قدر بابا رو میدونستن جمعها اونا تمیز میکرد میذاشتشون تو افتاب و براشون استخر اب میذاشت تا شنا کنن خلاصه بابایی عاشق اونا بود و سرگرمیش اونا بودن. من از کثیف کاریشون مدام غرغر میکردم اخه خیلی ارزن میریختن ولی به خاطر بابایی زود کوتاه میومدم . قناریها رو با میخ زده بود داخل اتاقی که الان شده اتاق شما . از وقتی همه فهمیدن شما داری میای به بابایی میگفتن باید قناریها ...
23 ارديبهشت 1392

شاید هفته دیگه نی نی بیاد

سلام مامانم امروز 18 اردیبهشت 1392 امروز از صبح خونه بودم ناهار درست کردم و خونه را مرتب کردم رفتم دوش گرقتم چون امروز باید میرفتیم دکتر و مامان باید برای بار دوم معاینه میشدم وای که من از این معاینه متنفرم بابایی اومد ناهار خوردیم و منم یکم دراز کشیدم و با شما راهی مطب دکتر شدیم مطب مثل همیشه شلوغ بود 1 کیلو اضافه کرده بودم و صدای  قلب شما هم عالی بود فشارم هم خوب بود وقتی نوبت من شد دل تو دلم نبود که معاینه بشم و خبر خوب بشنوم ولی بعد از یه معاینه دردناک خانوم دکتر گفت همه چیز مثل قبله و سر بچه نیومده داخل لگن و دهانه رحم فقط 1 سانت باز شده و قول زایمان طبیعی را نمیدم گفت بازم بهت فرصت میدم میل خودته منم گفتم هرچی صلاح خودتون باشه گ...
18 ارديبهشت 1392