محرم 1393
سلام جیگری امسال محرم هم مثل هر سال رفتیم اراک و این بار تو بزرگ تر و باهوش تر بودی و حسابی به تو و ما خوش گذشت کلی غذای نذری خوردیم و از همشون به تو هم دادم جز یکی دوبار ناز کردن واسه غذا بقیه مواقع خوب بودی و غذاتو خوردی حسابی با عمه مریم و مامان شهناز جور شده بودی و کلی باهاشون بازی کردی و صبح به عشق مامان شهناز بیدار میشدی و میرفتی پیشش .اونجا کلمه عمه را یاد گرفتی و اینقدر خوشگل میگفتی عمه که دل ادم ضعف میرفت واست بهش میگفتی ممد به جای مریم. خلاصه که حسابی زحمت دادیم به مامان شهناز مهربون و زحمت کش که مثل یه مادر واست زحمت میکشید و کمک حال من بود .با مامانی شهناز ترشی بادمجون درست کردیم و موقع برگشت به دبه ترشی مامان شهناز...
نویسنده :
مامان فریده
1:57