عکسهای گوشی مامان
این عکس مربوط میشه به یه شب که داشتیم میرفتیم بیرون شام بخوریم منتظر بابایی بودیم و تو کیف منو انداختی به شونت و میگفتی ددر عاشق کیف و بند کیفی که بندازی دور دستت و راه بری الهی قربون قدت بشممممممممم منننننننننننننننننننناین عکس هم تو پارکینگ هایپر استاره که واست نی گرفتم و دستت و داری به بابا نگاه میکنی فدای اون نگاهت مادر بشم الهیاین عکس ها مربوط میشه به روزی که داریم میریم هدیه و سوپرایز دوستمو بگیریم همون گردنبند فیروزه را اومدیم بیرون منتظر تاکسیاین عکسها هم مال روزیه که عمو اینا ظهر مهمون مابودن یه روز جمعه گذاشتمت رو تخت و گیر دادی به عروسکت و با گریه میخواستی بگیریعاشقتم با اون چشات که دل میبری این هم از اولین روزهای راه رفتنت در حال نگاه کردن به تی وی و نا نای کردن به صورت ایستاده
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی