اوای عزیزماوای عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

اوای خوش زندگی ما

روزهای اخر اردیبهشت ماه

1394/3/16 17:55
نویسنده : مامان فریده
1,024 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر قشنگبغل روزهای اخر اردیبهشت بیشتر با دیانا و مامانش رفتیم خانه بازی و چند بار هم پارک رفتیم یه شب هم رفتیم رستوران عطاویچ  که بهت یه بادبادک دادن و باهاش سرگرم بودی چند بار هم بردیمت شهر بازی سیمرغ  که حسابی بدو بدو کردی و من و تو بابا ماشین برقی سوار شدیم کیف کردی و میخندیدی خندهولی خودت به تنهایی دیگه میترسی و سوار هیچ وسله بازی نمشی تعجبمنم اصرار نمیکنم میگم بزرگ تر بشی میری خودت بیشتر دوست داری بدوبدو کنی کنی و راه بری عزیزم .بوسبقیه روزها هم یا خونه بودیم یا خونه مامان جون اهان یه شب هم عروسی پسر دوست مامان جون دوست خانوادیگیمون دعوت بودیم که واست لاک زدم به پیشنهاد خودت و حسابی تو عروسی رقصیدی و دست زدی و چشمت دنبال نی نی ها بود خندونک ذاخل عروسی چند تا از بازیگرهای کشورمون هم بودن ولی تا خواستم با یکیشون تو عکس بگیری ترسیدی و به زور یه عکس گرفتم دلخورخیلیییی بهت خوش گذشت و ماشالا دیگه بزرگ و عاقل شدی و معنی عروسی وشادی  را میفهمی تشویق خلاصه تمام تلاشم را کردم که بهت خوش بگذره  عروسک قشنگم محبتاینم از عسها

پسندها (1)

نظرات (0)