سوپرایز یک دوست
چند وقتیه با یه سری مامان های نی نی سایت یه گروه تو وایبر تشکیل دادیم که مبحث ازاده و کلی با هم صمیمی شدیم و از جیک و پوک هم خبر داریم . یه روزی داشتم با یکیشون چت میکردم و حرف شغل همسرامون بود که فهمیدم شوهرش تو کار سنگ و جواهره منم گفتم که عاشق سنگ فیروزه نیشابورم و خیلی دلم میخواد واسه اوا بخرم .خلاصه دو سه روز بعد دیدم موبایلم داره زنگ میخوره و یه صدای نا اشنا بعد خودشو معرفی کرد و فهمیدم خاله بهارس یه سری اصلاعات گرفت واسه گردنبند و خداحافظی کرد.فردا شبش تو وایبر واسم پیام داد که اویز اوا امادس برو به فلان ادرس و بگیر منو میگی شاخ در اوردم گفتم من که حالا نمیخواستم وو از این حرفا که گفت من این اویز را واسه اوا هدیه فرستادم. هر کاری کر...
نویسنده :
مامان فریده
16:02